یادداشت های |اَنارکـــــــ^_^ـــ|

اناری سرگردان میان آشوب ها....

جانی و دلی ای دل و جانم همه تو

سلامی بر درازای دوست داشتن ته دیگ سیب زمینی😑


داشتم کمک میدادم سفره پهن کنم که یهو جا خوردم.

فکر نمیکردم بیاد.چجوری اومدی تو عاخه؟

اشک تو چشام جمع شد خیلی دوستش داشتم چه خوشگل شده بود

چقدر بزرگ شده بود.

همینجور که اشک روصورتم میریخت یهو پرتش کردن بغلم

انگار دنیارو بهم دادن .میخواستم از خوشحالی بال درارم واقعا اومده بود پس

همینجورکه باهم رفتیم سرسفره کنار هم نشستیم .

دست بردم که نوازشش کنم که یهو یک دست اومد.

ای دست، که بودی تو دگر؟

اومد ، اومد، هی میگفتم نیا ولی اومد،یکی برداشت طلایی بود .

ای نامرد بهر چه ربودی عشق مارا؟

دوتا برداشت😐

یهو پدرم سینی را برداشت و طرفش گرفت

چشمانم داشت لوچ میشد بسکه

نگاه یار خویش کردم همی!

پسرکه خنگ اسکل و ....... هرچی سیب زمینی دستش اومدو گذاشت تو بشقاب 

من ماندم و لیموی امانی😐

دیدید چه ترشه؟😂

یعنی سهم من از تمام دوست داشتنی ها ی سر سفره تنها لیموی امانی بود؟😮😮😮

و غصه در اینجا پایان نمیابد........

و مادرم برای پسر بزرگترشان که نیامده بود قد چهار نفر برنج ریخت در ظرف

خورشت هایم به فنا رفت

سالاد هم داد

شانس اوردم نوشابه ها تمام شده بود😡😡😡

یعنی  میگید

آی عم خسیس😂😁

+بالاخره مهمونا رفتن😃

پ.ن:مرسی از کامنتا حضورتون دلگرمیه و خوشحالم جامو بین بچه های بیان دوباره پیدا کردم😃

پ.ن۲:کارهای خیارشوری بالاخر تمومید

پ.ن۳:پستم مزخرفه خودم میدونم

پ.ن۴:حس میکنم با کامنت نیو پستام دارم روانی تون میکنم .اگه واقعنیه بهم بگید ناراحت نمیشم😂

۱۶ ۱۳
حوا ...
۰۷ شهریور ۰۹:۰۵
:)))
تا باشه از این عشقا باشه :))

و سخن انار^_^:

آره جانا آره😂
علیـ ــر ضــا
۰۶ شهریور ۲۲:۳۰
آخ بر تو ای بانوک ناکام مانده 
آخ بر چشم های با حسرت مانده 
آخ بر دهان لیمو آمانی ترش مانده 
و هزاران آخ و اوخ 😂😂😂😂 
خب میخواستی 😑 چنگال رو فرو میکردی تو دستش 
کم تلفات ندادیم تو ایران تو این صحنه ها ( ته دیگ ) 
آخه دخترک 🤤 یجوری 🤤 تعریف مینمایند که انگاری یکی از قطعی زدگان 
سومالیه 😐 بگیرم موهاتو بکشم 😐 کلا راحت بشیم از دستت 
😐 پ . ن تو آدم بشو نیستی 😇

و سخن انار^_^:

هعی هعی هعی😢😢😢
نمیشد تو رو دروایستی بودیم باهاشون😂😂
وگرنه چنگالمو میکردم تو چشاش😂😂
خا هیچ وقت ته دیگ سیب زمینی هامون انقد ترد و طلایی نمیشد 
تو میگی چه کنم😬😬
هعی تو پسرک نمیدانی خجالت چیست؟
بلی ما نخورده ایم😂😂😂
موهام بلنده بکشی میکشمت 😂😂😂😂
پ.ن:به تو رفتم😜😜😜
** دلژین **
۰۶ شهریور ۲۰:۳۳
😂😂😂😂😂 ناکام موندی حسابی 

و سخن انار^_^:

آره بابا
نگونگونگو😂😂😂😂
دریا _ گاه نوشته های من
۰۶ شهریور ۱۸:۲۱
گفتی ته دیگ سیب زمینی وای من عاشقشم
لیمو امانی از دست نمیدادی اونم خوبه:)

و سخن انار^_^:

منم خیلی عشقشم😂😂
نه بابا دیگه نذاشتم اون از دستم بره😂
حسنا مـ
۰۶ شهریور ۱۵:۵۶
عجب داستان دردناکی. اشکم درومد😂😂😂😂

و سخن انار^_^:

هعی هعی هعی
ای روزگار بی وفا😂😂😂
Aramam .F
۰۶ شهریور ۱۵:۵۳
خیلییی باحال توصیف کردی:)
بسی خندیدم:)

و سخن انار^_^:

فدای تو😃😘
من بسی خوشحال ترم که تو خندیدی😃😂
آرام :)
۰۶ شهریور ۱۳:۲۷
یعنی ته دیگ اینقدر دوست داری؟😁😁😁😄😄

گریه هم کردی ؟  یا نه😄😄. بر میداشتی (:البته اگه منم بودم خجالت می کشیدم 😞)



و سخن انار^_^:

آره آره😁

هعی بابا میگم اصن واس من دیگه نموند😂😂
سایت تفریحی چفچفک
۰۶ شهریور ۱۲:۵۴
جالب نوشتی

و سخن انار^_^:

ممنون 😃
مریــــ ـــــم
۰۶ شهریور ۱۲:۴۰
این به جز های تو همشون جز عشقای منن
:)

و سخن انار^_^:

خخخخخ
واقعا ببخشید به عشقات توهین شدا😂😂😂
مریــــ ـــــم
۰۶ شهریور ۱۲:۱۵
من نمیدونم چرا مامانا اینقد این پسرای خلو چلشونو دوس دارن
:/

من واقعاااا و به راستی و درستی میمیرم برای ته چین

و سخن انار^_^:

همینو بگو😬
تازه اگه خودشونم نباشن پسرای مردمم دوست دارن😂😂چ


منم در راستای تو میمیرم واسه هرچی غذا خوشمزه اس😂😂
به جز آبگوشت و خورش کرفس و غذاهای دریایی😁😁
nily ..
۰۶ شهریور ۱۲:۱۴
در کل دهنم آب افتاد!:|

و سخن انار^_^:

خخخخ منم همی😂😂😂
mm ka
۰۶ شهریور ۱۱:۴۷
لایک :)

و سخن انار^_^:

میسی😊
Maryam
۰۶ شهریور ۱۱:۴۷
سلام 
کامنتت خیلی باحال بود ، ولکام جانا ولکام ، خوشحالم از اینکه باهات آشنا شدم و تو رو فالو کردم 
من یه زمانی عشق لیمو امانی بودم یعنی میزاشتم روی پلو و با قاشق می ترکوندمش وای طعم ترشش ولی الان نمیدونم چرا دیگه این کار برام لذت بخش نیست و انجامش نمیدم
ارتودنسی هستم و فکم رو هم جراحی کردم ته دیگ نمی تونم بخورم و این اصلأ برام مهم نیست چون قبلش هم دوست نداشتم ولی اگر با نون لواش باشه خواهشأ با دیس ماکارونی تنها بزارید خخخخخخخ میخوام چهارتا کلام حرف باهاش بزنم ولی باز اون هم اذیت می کنه ، چون من شکاف کام داشتم و ساک دهانم جراحی شده و زیاد غذاهای برشته نمی خورم 

و سخن انار^_^:

سلام
واقعا؟خوشحالم خوشت اومده ایده هامو😂😂😂منم خوشحالم از این که باهات آشنا شدم آجی
آره منم دوست دارم بترکونمش آب های ترشش بپاچه بیرون😂😂
فکنم ذوقش محدوده سنی داره 😂چون مامانمم دیگه لیمو امانی دوست نداره
وای گفتی منم الان در حال حاضر تو حکمرانی ارتودنسی به سر میبرم سخته ته دیگ بخورم ولی میخورم
تازه یه بار یه آلوچه خیلی سفت و جویدم سیم های ارتودنسیم شکست😂😂😂
واقعا ته دیگه نونی هم یه چیز دیگه است😂
آخی ای جان😢
میگم الان که جراحی کردی ردی هم به جا مونده یا نه؟
معلم یکی از ترم های زبانم هم همین مشکلو داشته جراحی کرده بوده الان انگار نه انگار قبلا ردی بوده😇😆
امیدوارم هرچه زودتر به این نعمت الهی یعنی غذاهای برشته برسی😂
تنکس جاناتنکس😂
.. محمد ..
۰۶ شهریور ۱۱:۱۵
وای از لیمو امانی بدم میاد!

و سخن انار^_^:

چرا خوشمزه اس که ترشه😂😂😆😆😆
خیلیا پودرش میکنن ولی من همینجوری سالمشو دوست دارم😂
هویجوری :)
۰۶ شهریور ۱۰:۵۰
کلا مادرا واسه پسر بزرگا چند بشقاب غذای اضافی هم سیو میکنن:))
ماهم خوشحالیم که هستی،جات خالی بود..
خیلیم قشنگ مینویسی😄
تو خودت اذیت نشی ما مشکلی نداریم با اون کامنتا،جای چیزیو تنگ نمیکنه😇

و سخن انار^_^:

وووویییی آره می بینی میگم مادر من اینارو نده ببرن شاید من نصفه شب گشنم شد خواستم بخورم.😟😟
ایی یه ظرف گنده ام بودا
میسی فدای تو گلی😍😍
قربونت واقعا به این تعریف نیاز داشتم
واقعا ممنونم😨😨😝😝
N@f@s 2000
۰۶ شهریور ۱۰:۴۳
خخخخخ ای جونم
خیلی باحال نوشته بودی
خسته نباشید 

و سخن انار^_^:

😂😂😂😂
میسی آجی فدات
سلامت باشی😊😊😘😘😘
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
عقلِ کسی به منطقِ ما قد نمی دهد باشد، قبول! کلّ جهان خوب! ما بدیم...

چو تخته پاره بر موج رها رها رها من🌊🌊🌊

من؛
چونان انــــاری خشک شده؛ بر درخت!
بهار؛ شکوفه کردم،
پاییز؛ به بار نشستم،
زمستان رسید؛ و همچنان بر سر شاخه...
نه از پس رسیدنم، افتادم..
نه دستی به چیندم تا این بالا رسید..
و نه حتی گنجشککی به این میانه راه یافت..
میدانم؛
زمستان هم میگذرد و می پوسم؛
به همین سادگی...



:)

ساخته شده توسط آقای قالبیِ بیان باتچکر^_^: عرفـــ ـــان بیانِ جان^ _ ^