یادداشت های |اَنارکـــــــ^_^ـــ|

اناری سرگردان میان آشوب ها....

که تو عاشقم چرایی؟:(

به نام او....

ااز اینکه بخوام احساست درونیمو بنویسم حالم بهم میخوره!چرا؟ چون میدونم همش برای بلوغ و نوجونی و رده ی سنیمه.

این بی ثباتی

این خستگی

این پوچی

بر عکس همه ی هم سنام و بزرگترا که میگفتن تو این سن یه بیخیالی محض میاد سراغشون که دوست دارن فقد برن دنبال علاقه هاشون.من یه استرس خیلی شدید دارم.حالم بده و دیگه مث قبل نمیتونم شیطونی کنم.

از آرزوهام میترسم و هیچ اعتماد به نفسی ندارم.

اینکه بخوام از این ناله ها بکنم واستون حالم بهم میخوره

خوشم نمیاد وقتی منو میخونید حالتون بد شه

این که هیچ دردی تو زندگیم نکشیدم و هنوز سختی هارو ندیدم باعث میشه با این چنین ترشحات مغزی از هم بپاشم

+انقد دوست دارم بیام وباتونو بخونم :(

+یه لیست از کارایی که باید بکنم نوشتم که مطمئنم اگه ببینینشون از خجالت دون میشم:/

+چقد دلم میخواد گیتار خاک خوردمو بردارمو برم دوباره کلاس

امضا:انارک

20 دی 96 ساعت 1و29دقیقه ی بامداد


۱۲ ۶

گفتمش باید بَری نامم زیاد :|

به نام او...

مریدان همه گرد شیخ جمع شدندی و دست بر چانه نهادندی و گفتندی:

یا شیخ از بهر چه اینگونه وب را بر زمین و آسمان رها نمودی

و روی به چنل اجنبی کردی .

تبعیض تا به کی تا به کجا؟

اصن دیگه دنبالت نمیکنیم.

شیخ بنا بر عادت لپ خود خاراندی و دست بر موبایل بردی یک دور سایفون روشن نمودی تلگرام چک کردی سپس سایفون خاموش نمودی موبایل در نزد خویش قرار دادی و گفتی:

یا ایهادنبال کنندگان آن زمان که چنلی نهادیم و به آن عشق فراوان ورزیدیم همی در یاد نبودیم که وب خود بر جای بوده است و دنبال کنندگان منتظر 

زین پس به یاد آوریم و شما نیز ترک نکنیم 

باشد که رستگار شویم.

مریدان همه از احساس شیخ گریان دست بر گیسوان و زلف ها و محاسن خود نهادند . شلوار های خود بالا کشیدندی کمر بند محکم کردندی شال های خود به سر کردندی  و حجاب اسلامی حفظ نمودنی همه نالان و گریان و گریزان به سمت وب های خود برگشتیدندی .


گفتمش باید بَری نامم زیاد

گفت آری می‌برم نامت زِ یاد...!


#فرصت_شیرازی


انارکــــ

۱۰ ۷

دلبرم دلبر خونه خرابم کرد:/

۱۲ ۷

متحیرم ندانم که تو نام خود چه داری:/۲

۷ ۴

دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور:)

به نام او...

وقتی که خسته از تکرار روزمرگی ها سری به وب انارک نزده باشی . پستی نذاشته باشی.اون ستاره های زرد رنگی که فکر کنم عددش به ۶۰تا هم میرسه رو چک نکرده باشی.

مخلص کلوم انارکی باشی که از یاد رفته باشه:/

تنها کاری که میتونی بکنی اینه که اون شعر تیتر رو بخونی هعی تکرارش کنی:)

انارکی خسته منم ...:/

خیلی هم خسته نیستم :|

یه جورایی استپ کردم فقط:)

گفتن که انقده خبیث و گستاخ نباش ای انارک خسته 

همش نالان نباش از همه دنیا:)

خب مام خواستیم بگیم بهله

•انارک اونقدر که نشون میده غرغرو نیست:)

•چون اینجا تنها جاییه که میتونه از خودش بگه بی هیچ ترسی:)

•انارک انقدر هم که گفته قد کوتاه نیست:)

•انارک اون قدر که نشون میده ساکت نیس:|

انارک فقط انارکه

یه انارک که شیطنتش زیاده

لوسه

زودم تو دل همه جا میشه

انارک باهوشه

انارک زیباست

انارک احساس خوشبختی میکنه:)


خب از موفقیتام بگم که مثل همیشه همه امتحانارو بیست دادم:/

اون معلم ریاضی ام که گفتما؟یادتونه

به شدت ازش متنفر شدم:/

خب دیگه بین دوستامم احساس خوبی ندارم:/

همش مال سنمه میدونم:/

بی معرفت هم شدم:/

+هر سوالی دوست داشتید بپرسید:)


انارکــ:)ــ

۱۳ ۵
عقلِ کسی به منطقِ ما قد نمی دهد باشد، قبول! کلّ جهان خوب! ما بدیم...

چو تخته پاره بر موج رها رها رها من🌊🌊🌊

من؛
چونان انــــاری خشک شده؛ بر درخت!
بهار؛ شکوفه کردم،
پاییز؛ به بار نشستم،
زمستان رسید؛ و همچنان بر سر شاخه...
نه از پس رسیدنم، افتادم..
نه دستی به چیندم تا این بالا رسید..
و نه حتی گنجشککی به این میانه راه یافت..
میدانم؛
زمستان هم میگذرد و می پوسم؛
به همین سادگی...



:)

ساخته شده توسط آقای قالبیِ بیان باتچکر^_^: عرفـــ ـــان بیانِ جان^ _ ^