یادداشت های |اَنارکـــــــ^_^ـــ|

اناری سرگردان میان آشوب ها....

تابستان مرا که برد؟

وقتی که با موهای ژولیده با چشمای پف کرده از خواب اولین کاری که میکنم دکمه ی پاور لپ تاپ و میزنم و عین بز زل میزنم به صفحه اش تا شاید یه نظر دو نظر واسم اومده باشه ولی.... بعدش عین کوالایی که نمیتونه بخوابه میشم:/

 تابستون تو زندگی ماهایی که بقیه ی سالمون پر از مشغله های درس و مدرسه است یه گوهر گران بهاست که واسه خوش گذرونی توی تابستون حاضریم هر کاری بکنیم .....

منتها سازمان هایی خبیث و بی رحم با برنامه ریزی های در ظاهر عالی اما ظالمانه عرصه را بر ما دانش آموزان مظلوم و بی گناه که از دار دنیا تنها یک تابستان را میتوانیم بی استرس و دلهره های مدرسه کمی آسوده خاطر زندگی کنیم واز خواب اول صبح و تماشای تلوزیون 24ساعته و استفاده از اینترنت نامحدود بهره ببریم . این انسان های مهربان نما با تشکیل کانون های موسیقی ،زبان،هنرهای دستی....والد و والده ی مارا تحت شعاع فکری قرار میدهند و با خوب نمایش دادن و ظاهرسازی کلاس های ظالمانه ی خود شیتیل های جیرینگی از ما کنده و به خود افزوده میکنند.لذا سخن این جانب ا ز این قرار است که آیا در این انسان ها حس انسان دوستی و درک وجود دارد. بنابراین از مسئولان محترم و والدین گرام خواهشمند است کمی مارا درک کنید و از فشردگی ما در تابستان بکاهید :/

وخواهشمند است اینترنت شبانه را پر سرعت تر ، لواشک و آلوچه ها را ترش تر،سریال ها را پر محتوا تر قرار دهید.درضمن به کارگردان سریال فلان بگویید که فکر نکند ما نفهمیدیم که آنقدر خسته بوده که دو قسمت بیشتر برای این سریال بی نوا بسازد تا خود و بازیگرانش مورد لطف و عنایت مردم محترم قرار نگیرد.

و عاجزانه تقاضا میکنم از خواننده های محترم که دست از دیس کردن یک دیگر بردارند که این کارها آخر عاقبت ندارد:/

با تچکر از سازمان محیط زیست و جنگل بانی :/

و با سپاس و قدر دانی از زحمات بی دریغ صدا و سیما:/

وبا تچکرات فراوان از خورشید برای سوخاری کردن ما:/

و با حمایت از پفک و پاستیل:/

باشد که رستگار شویم.

و من الله توفیق.

:)


۶ ۸

سلامی دوباره به بیان...:/

بیان سلام...

سلامی به اندازه ی یک سال و اندی:/
سلامی به اندازه ی بلاگ از دست رفته ام:/
اصن شاعر میگه یاران چه غریبانه رفتند از این خانه :(
اینم وب قبلیم که فقط میتونم برم ببینمش:/

کلیک

نمیدونم چرا تایپم نمیاد ....
ولی ایتو میدونم که .....


میخوام وبمو واسه خودم نگه دارم :/





خـــانوم طلایـــی....
۲ ۹
عقلِ کسی به منطقِ ما قد نمی دهد باشد، قبول! کلّ جهان خوب! ما بدیم...

چو تخته پاره بر موج رها رها رها من🌊🌊🌊

من؛
چونان انــــاری خشک شده؛ بر درخت!
بهار؛ شکوفه کردم،
پاییز؛ به بار نشستم،
زمستان رسید؛ و همچنان بر سر شاخه...
نه از پس رسیدنم، افتادم..
نه دستی به چیندم تا این بالا رسید..
و نه حتی گنجشککی به این میانه راه یافت..
میدانم؛
زمستان هم میگذرد و می پوسم؛
به همین سادگی...



:)

ساخته شده توسط آقای قالبیِ بیان باتچکر^_^: عرفـــ ـــان بیانِ جان^ _ ^