یادداشت های |اَنارکـــــــ^_^ـــ|

اناری سرگردان میان آشوب ها....

اونشسته درنظر،من به کجا نظر کنم؟

به نام او...

امروز دیگه غر نمیزنم:)

بسی لطف میکنم:)

عاقا این حاج آقاهه اومده بود مدرسه ، بعد از اینکه کلی صحبت کرد:|

مانیز کمی اذیت کردیم،کمی بحث کردیم،کمی خوراکی خوردیم،کمی ساکت نشستیم تا بیان عکس بگیرن:/کمی چرت زدیم ،کمی سر بر شانه ی بغل دستی گذاشتیم:)

کمی طبق همیشه غر زدیم تا بلکه زمان بگذرد:|

رسید به قسمت آخر این حاج آقاهه گفت هرکی بگه امام خمینی درباره دفاع مقدس چی گفته جایزه داره:)

یهو یه کلاس هفتمی بسی با ابهت بلند شد یه لحظه من گرخیدم :/

گفت ببخشید:)

حاجی گفت:منتظر باش تا ببخشم:)

سالن رفت رو هوا:/

خداییش حاج آقا به این لاکچری ندیده بودم:|

جایز است بگویم:

حاج آقا باحاله ی کی بودی تو?

در لحظاتی بعد نیز یه هفتمی دیگه پاشد(هفتمی ها چقده پروئن من نمیدونم)

گفت:

هشت سال دفاع مقدس را خدا آزاد کرد:)

ما که تو افق محو بودیم

حاجی هم بعد چند لحظه استندبای بایه لبخند محو خداحافظی کرد رفت.

و اینم بگم که ۴ساعت سر کردن بایه معلم اونم بایه اخلاق خاص :/

چقدر ما توان داریم مگه؟

#به_کدامین_گناه_؟

لطفا نظرتون رو درباره خودم ،قالب،قلمم و...بگید:)

ببخشید که سر نمیزنم بهتون وقت نمیکنم :(قول میدم حتما بیام:؟(

۱۱ ۳

همه عمر برندارم سر از این خمار مستی:|

به نام او...

وقتی که صبح بازور از خواب بیدارت میکنندوتو کلافه از هراتفاقی که افتاده و قرار است بیوفتد را زیر لب ناسزا میگویی و کله ات را زیر پتو بیرون نمی آوری و نمیخواهی که نوک انگشتانت پایین تخت را لمس کند:/

هرچند که خودت میدانی هیچ راه فراری نیست و فقط و فقط میخواهی کمی بیشتر بخوابی:/

این است این تراژدی غم انگیز:(

معلم هایمان راهم نگریدم

نمیتوانم بگویم که بد هستند اما خب عاشقشان هم نشدم و فقط^قابل تحمل^هستند

از اینکه می بینم گودزیلامان عشق و علاقه ی وافری به شروع مدرسه دارد

وهرچند دقیقه یک بار در هوا مجلسی میزند

و الفاظی از قبیل من خوشحالم و .... از خود در میکند:/

میخواهم بگیرم تا آنجا که میخورد بزنم سیاه و کبودش کنم:|

بلی دراینجا مشاهده میکنیم که در روز اول مهری از دوستان فحش خورندگانیم:/

وکتاب هایمان را نیز چینش دادیم بر زمین که کاش همانجا زمین در دهن خودرا باز میکرد و آنها را می بلعید:/

پوزش از شما که می آیید و غرهایمان را میخوانید و میروید 

آگاه باشید و بدانید که من شما را دوست و مطمئن باشید که این بار آخر است:/

باشد که دانش آموزان ،کادر ادرای و معلمان نیز رستگار شوند:/

ومن الله توفیق.

انارکــــ:)ـــ

۱۶ ۵
عقلِ کسی به منطقِ ما قد نمی دهد باشد، قبول! کلّ جهان خوب! ما بدیم...

چو تخته پاره بر موج رها رها رها من🌊🌊🌊

من؛
چونان انــــاری خشک شده؛ بر درخت!
بهار؛ شکوفه کردم،
پاییز؛ به بار نشستم،
زمستان رسید؛ و همچنان بر سر شاخه...
نه از پس رسیدنم، افتادم..
نه دستی به چیندم تا این بالا رسید..
و نه حتی گنجشککی به این میانه راه یافت..
میدانم؛
زمستان هم میگذرد و می پوسم؛
به همین سادگی...



:)

ساخته شده توسط آقای قالبیِ بیان باتچکر^_^: عرفـــ ـــان بیانِ جان^ _ ^