خانوم د(دبیر هنر) اومده تو کلاس دیده کسی نیس گفت از همه نمره کم میکنم.
منو تو سالن دیده گفته که اسم اکیپ خودتونو بقیه بچه هارو بنویس بیار:/
میگم ما که داشتیم کارامونو میکردیم سرمونو اوردیم بالا دیدیم کلاس خالیه گفتیم حتما اجازه دادید برن بیرون مام اومدیم تازه ما هنوز پامون به حیاط نرسیده بود که شما اومدین:/
میگه به من چه میخواست بشینین تو کلاس-_-
الان دوتا مشکل عمده با این قضیه دارم:/
این دبیره واسه چی باید خودش بره بیرون که بقیه بچه ها تو کلاس بند نشن؟
چرا نمیره یقه اونایی رو که اول از همه بدون اجازه رفتنو بگیره؟
ما فکر کردیم خودش به بچه ها گفته برید بیرون از کجا میدونستیم اونا بدون اجازه رفتن؟
***
دختره نهمی اومده میگه بیا بیا رفتم دیدم 20 نفر ریختن رو سرم تو چرا به ما گفتی اسکل؟:/
من تا دو دقیقه هنگ اور بودم کی با اینا حرف زدم؟
اینا ریختن رو سرم و فلان و چنان...
منم از بچگی هروقت رفتم تو مدرسه ی مامانم اینا این بچه های راهنمایی میریختن رو سرم که ینی با. دختر مدیر شوخی کنن-_-
از بچگی به این شوخیای جدی فوبیا پیدا کردم
الانم این نهمیا با این هیکلاشون ریختن رو سرم شاید با بعضیاشون هم سن بتشم حتی ولی خیلی گنده بودن یکیشون گردنمو گرفت و اینا من هیچی نتونستم بگم ولی ملیکا نیستم اگه شنبه پای اینارو نکشونم به حراست این خط _اینم نشون.
#خشم_انارک
#عصبانی_شدگانیم