یادداشت های |اَنارکـــــــ^_^ـــ|

اناری سرگردان میان آشوب ها....

تو کز محنت دیگران بی غمی توت فرنگی بخور:|

و همانا هنگامی که دست در کاسه میرفت و دانه دانه توت فرنگی ها بلعیده می شد عایا به این فکر نکردی که در چند روز دگر باید آزمون دهی ؟

و به این فکر نکردی که تو هیچ کاری انجام نمی دهی؟

#تو_کز_محنت_دیگران_بی_غمی

#توت_فرنگی_بخور

۴۵ ۵

مرا ز گریه نترسان که خود رود خروشانم-_-

به طور خود جوش شعر گفتم:/

^مرا ز گریه نترسان که خود رود خروشانم^

بالاخره امروز تونستم تموم حرفای دلمو به مامانم بگم:(
و من خانواده امو خیلی دوس دارم^_^
و الان خیلی خالی شدم و خوشحالم....
دارم به آینده فکر میکنم ......
و دیگر هیچ
پ.ن:حتما یه نفرو داشته باشین که بتونین بدون ترس جلوش گریه کنین خیلی نیازه...
۱۱ ۷

دگرم هیچ نباید:/

بازم یکی از خصلت های جدیدی که در بدو از بلوغ و نوجوانی پیدا کردم منزوی شدنه:/
من نمیتونم تنهایی برم کلاس ایروبیک:/
چون اونجا پره زن متاهل و بزرگه و من مث یه جوجه ی بی پناه مییشم:(
مامانمم خیلی بد قوله-_-
دست خودش نیس چون شاغله خودشو مسئول همه چیز میدونه:/
و منو درک نمیکنه که من بدون اون نمیتونم برم:/
همیشه میخواد کارش به نحو احسنت انجام شه اما به بچه هاش بی توجه:/
اینجوریه که من خیلی منزوی شدم و کم حرف تو خونه از شیطونی های قبلا خبری نیس:|
و اون یکی هم همیشه برا جلب توجه لجبازی میکنه داد میزنه اعصاب خوردی درست میکنه...من درکش میکنم چون کمبود توجه داره:/
.
.
.
من اصلا پشتکار ندارم و این خیلی اذیتم میکنه حتی میترسم برا آینده امم بد شه:/
و همانا به آنان ایمان آورده ام که اگر در وجودشان ذره ای استعداد نیست پشتکارشان عالیست:/
و همانا عذاب دوزخ در انتظار ما بی ارادگان است-_-
۱۳ ۷

او دیوانه ی عالم است :|

همین الان دقیقا وقتی که کنار شوفاژ رو بالش بیچاره ام نشستم و کتاب مطالعات رو تو سرم میکوبم و واقعا من از تاریخ متنفرم:/
وقتی که با هر خط خوندن یک دور سلسله ی سلجوقیان را مورد عنایت قرار میدم-_-
سعی میکنم خودمو قانع کنم که اهنگ توکه لب هات گل آتیشه خوشگلی والا عجب چشم هایی داری والا که ماله یه قرن پیشه و من تو کل زندگیم سه بار گوش ندادمو تو ذهنم مرور نکنم -_-
و خاطرات بدو تولدمو یادم نیاد :/
و به اینم فکر نکنم که از وقتی گودزیلا به دنیا اومد یه ضربدر بزرگ تو زندگیم خورد:|
راستی گفتم گودزیلا ...
گودزیلای 7 ساله ام بزرگ شده و میتونه بین خریدن کیف وغارت تابلوی نقاشی اتاق من کیفو انتخاب کنه...
اونقدر بزرگ شده که میتونه با دوستش و مامان دوستش حرف بزنه بدون اینکه خجالت بکشه...
انقدر بزرگ شده که وقتی دعواش میکنم منو نمیزنه.
و انار این روزها پر از هدف هاشه...
و من انقدراسترس کنکورو دارم که حاضرم الان برم کنکور بدم.
و همه میگن کافیه بخوای تو میتونی ...
بازم مشکل همیشگی که من از درون خیلی کم اعتماد به نفسم اما ظاهرم خلاف اینو میگه.
به مریم میگم اعتماد به نفس ندارم میگه وقتی میتونی سر کلاس انقدر خوب حرف بزنی ینی اعتماد به نفس داری و چرا کسی نمیفهمه الان نیاز دارم به کسی که همه ی توانایی هامو بکوبه تو صورتم و بگه ببین ببین خودتو...
راستی نگفتم...
همانا از این سو آن سو خبر معدل انارک در کوی و بیابان پیچید(کلاسشونو میگه)
معدل 20 شدم:/
و حرفی ندارم....ِ
این روزا مامانم خیلی خیلی مهربون شده فکر کنم میخوان منو بکشن و آرامش قبل طوفانه.
چقدر این انارک 14 سال و 4 ماه و 24 روزه دلش کادوی تولد میخواد:(

#او_دیوانه_عالم_است

۱۶ ۷

دلم واسه خونذن وبلاگاتون یه ذره شده*_*

کاش وقتی از کسی ناراحتیم راجبش بد نگیم پیش بقیه ...

شاید ما مشکلمون رفع شد و خوب شدیم باهم اما اون ذهنیت بدی که ازش تو ذهنیت بقیه ایجاد کردیم میمونه..

اون حرفای بد ما میره تو گوشه ی گوشه ی مغزشون و اگه بقیه یه بار یه برخوردی باهاش کردن و اون قضیه رو به روش اوردن و اون ناراحت شد مسئولش ماییم.

مایی که بدون شنیدن دلیل قضاوت میکنیم بد برداشت میکنیم تازه اون برداشته ارو هم پیش خودمون نگه نمیداریم و مدام میخوایم به بقیه ام انتقال بدیم.بهتره قبلش خوب فکر کنیم تموم زاویه ها رو بررسی کنیم ببینیم شاید یه جای کار ماهم اشتباه کردیم حتی اگه حال اینارو نداریم لااقل بشنویم حرفاشو .نه اینکه نشنیده برداشت خودمون و بخوایم به زور تو مخ بقیه ام فرو کنیم.

حتی اگه اونقد لجبازیم که حرفاشو نه میشنویم نه قبول میکنیم حداقل ناراحتیامونو تو دل خودمون نگه داریم پشت سرش نگیم این اونجوری بود این اینجوری بود .از اون طرف یه غول نسازیم تو ذهن بقیه درسته سخته ولی واسه بقای انسانیت لازمه.

#تجربه

#نصیحت_های_انارک_پیرغلام_مجلس

#انار_نوشت

گیتاره بیچاره:|

این کاکتوسای مدرسه اس که قراره با خانوم ل(دبیر ورزش)

پنجاه پنجاه تقسیمشون کنیم^_^

و سخن این است که ما بی تو نخواهیم حیات...

پ.ن:دلم واسه خونذن وبلاگاتون یه ذره شده.*_*

۴ ۵
عقلِ کسی به منطقِ ما قد نمی دهد باشد، قبول! کلّ جهان خوب! ما بدیم...

چو تخته پاره بر موج رها رها رها من🌊🌊🌊

من؛
چونان انــــاری خشک شده؛ بر درخت!
بهار؛ شکوفه کردم،
پاییز؛ به بار نشستم،
زمستان رسید؛ و همچنان بر سر شاخه...
نه از پس رسیدنم، افتادم..
نه دستی به چیندم تا این بالا رسید..
و نه حتی گنجشککی به این میانه راه یافت..
میدانم؛
زمستان هم میگذرد و می پوسم؛
به همین سادگی...



:)

ساخته شده توسط آقای قالبیِ بیان باتچکر^_^: عرفـــ ـــان بیانِ جان^ _ ^